مســئلۀ رستاخیز ِ عیسی از میان مردگان، در قلب ایمان ِ مســیحی جای دارد. هیچ شکلی از مســیحیت نخستین را ِ سراغ نداریم که اذعان نکرده باشد که پس از مرگ ِ شرماگین عیســی، خدا او را به زندگی باز آورد. اذعان به این حقیقت، به ِ ویژه، پاســخ ِ همیشگی مسیحیت نخستین است به یکی از ِ چهار پرســش کلیدی ِ ای که هر پژوهنــدۀ جدی ِ تاریخ قرن نخست میالدی، ناگزیر باید دربارۀ عیسی مطرح سازد. من در جایی دیگر، دربارۀ ســه پرســش نخست بحث کــردهام، یعنــی »ارتباط عیســی بــا یهودیت چــه بود؟« »آرمانهای او چه بود؟« و »سبب مرگ او چه بود؟« پرسش چهارم این اســت: »با توجه به نکات فوق، چرا مسیحیت در عرصۀ تاریخ پدیدار شد و به شکلی که میشناسیم درآمد؟« ِ به این پرســش، کمابیش تمامی مســیحیان نخستینی که میشناســیم، یک پاسخ دادهاند و آن اینکه: »عیسی از میان مردگان برخاســت.« بنابراین، مورخ باید به پژوهش در این باره بپردازد که مقصود مسیحیان از بیان این مطلب چه بود و از دیدگاه تاریخی در این باره چه میتوان گفت؟
برخی از برجستهترین صاحبنظران عهدجدید، کتاب "رستاخیز پسر خدا"۱ اثر دکتر تام رایت را که بالغ بر هفتصد صفحه است، مهمترین و جامعترین اثری میدانند که در قرن بیستم در زمینۀ "رستاخیز عیسی" به نگارش درآمده است. یکی از نکات مهم دربارۀ این اثر آن است که رایت پیش از رسیدن به موضوع محوری کتاب، به طرح و بررسیِ دیدگاههای مُحققان و الاهیدانان برجستهای میپردازد که تحت تأثیر جهانبینیِ عقلگرایانۀ خود، یا منکر رخداد رستاخیز شدهاند و یا با تلقی آن بهعنوان نمادی اسطورهای، کوشیدهاند تا این بهاصطلاح "نماد" را در قالب تازهای تفسیر کنند و معانی الاهیاتی جدیدی را، با در نظر گرفتنِ ملزومات دنیای نو، بر آن حَمل کنند. این گروه از متفکران با اینکه ممکن است در مواردی با یکدیگر اختلافنظر داشته باشند، اما همگی در این نکته همصدا هستند که رستاخیز به معنای «واقعی و عینی و بدنی» رخ نداده است. اسقف تام رایت در دفاع از موضعِ تاریخی کلیسا در قبال رستاخیز عیسی که آن را همواره واقعی و جسمانی دانسته است، استدلالهای مخالفان را با چنان جامعیتی تحلیل و با چنان اقتداری رد میکند که باید گفت کار را بهراستی برای محققانی که بخواهند موضعی جز نظر تاریخی کلیسا اختیار کنند، بسی دشوار کرده است.با توجه به اینکه کتاب هفتصد صفحهایِ رایت با در نظر گرفتنِ کلیۀ جوانب، فعلاً برای ترجمه مناسب نیست، سه مقالهای را که در مجلۀ الاهیاتیِ وزینِ سیوانی به چاپ رسیده بود، به فارسی ترجمه کردم. این مقالات، خلاصهای ارزنده و در حد مقدور جامع از کتاب سترگِ رستاخیز پسر خدا هستند. پس از ترجمۀ این سه مقاله، تصمیم گرفتم آنها را در کتابچهای تحت عنوان رستاخیز عیسای مسیح که عنوانی است مشابه منبع اصلی، گردآوری کنم. با توجه به آنچه ذکر شد، جای شگفت نیست اگر این کتاب با وجود حجم اندک، کتابی فشرده از کار درآمده باشد که فهم مطالب آن جز با تأمل و دقت میسر نیست.چنانکه اشاره شد، رستاخیز عیسای مسیح شامل سه مقاله یا نوشتار است. نوشتار اول، مقدّمات بحث را میچیند و به تحلیل موضوع "رستاخیز" در فضای اعتقاداتِ یهودیِ قرن اول میپردازد؛ نوشتار دوم با تأویلِ برخی از متون مربوط به رستاخیز، نکاتی جالب و روشنیبخش مطرح میسازد و نوشتار سوم، پاسخ یا بهعبارتی راهحلی است که نویسنده بر مبنای رستاخیز عیسای مسیح برای معضل دنیای پستمدرن با ارکانِ از هم گسیختهاش، مطرح میکند.البته، در این معرفی کوتاه، مجال پرداختن به استدلال رایت و نتایجِ مُترتب بر آن نیست. این کار را به فرصتی دیگر موکول میکنم. امّا ذکر نکتهای را دربارۀ ماهیت استدلال رایت در این کتاب لازم میدانم. بیشک در گذشته و حال، کتابها و مقالات مفیدی در دفاع از موضوع رستاخیز عیسای مسیح به زبان فارسی ترجمه شدهاند، که یکی از بهترین نمونهها، کتاب معروف "چه کسی سنگ را غلطانید"، نوشتۀ فرانک موریسن است. ولی معضلی که کمابیش همۀ اینگونه کتابها با آن روبرو هستند این است که میکوشند اعتبار رستاخیز عیسی را با استناد به روایات اناجیل ثابت کنند. مثلاً استدلال میکنند که سربازان رومی نمیتوانستند موقع محافظت از مقبرۀ عیسی به خواب بروند، چون در این صورت بهدلیل سهلانگاری در انجام وظیفه، مجازات و اعدام میشدند. بنابراین، این نظر که وقتی سربازان در خواب بودند بدن عیسی دزدیده شد، مردود است. ولی در پاسخ به استدلالهای خوبی از این نوع، خوانندۀ نقاد ممکن است بپرسد که بله، با توجه به منطق داخلی متن اناجیل میتوان چنین استدلالی عنوان کرد، ولی از کجا معلوم که متن اناجیل و روایات آنها در کُلیتشان درست باشد؟ بنابراین، برای دفاع از رستاخیز عیسی لازم میآید که نخست از اعتبار متن اناجیل دفاع کنیم و غیره. امّا دکتر رایت، لااقل در نوشتار اول، استدلال خود را بر مبنای ملاحظات تاریخی و آنچه از عقاید جامعۀ یهودی قرن اول، سوای از اناجیل، میدانیم، پایهریزی میکند. بنابراین، استدلال وی در گام نخست، مستلزم اتکا به روایات اناجیل نیست، و حتی اگر کسی روایات اناجیل را به هر دلیلی قبول نداشته باشد، به هر حال ناگزیر است با استدلال مستحکمِ تاریخی رایت گلاویز شود.خواننده پس از مطالعۀ این کتاب، بهراستی احساس میکند که در زمینۀ ایمان به رستاخیز عیسای مسیح که زنجیرهای از دیگر مفاهیم و رخدادهایِ مرکزی ایمان مسیحی با آن پیوند دارند، بر زمینی محکم ایستاده است. امیدوارم مطالعۀ این کتاب اُفق جدیدی در ایمان و تفکرِ خوانندگان بگشاید.۸۹ صفحه.