دعایی بی ِ پاسخ، مرگ جان ِ ســوز جگرگوشه ِ ای در عنفوان جوانی، همسری مبتال به سرطان، ازدواجی در آستانۀ فروپاشی، پدری معتاد، مــادری بیاعتنا و بیرحم، آیا این مصائب نتیجۀ ایمان و توبه، از ناکامیها ِ گناهانمان است؟ آیا میتوان در پناه و دشــواری ً ها مصون ماند؟ اصال چرا خدا اجازه میدهد که رنج و ســختی در جهان باشــد؟ چرا اجازه میدهد »طنابی« که به آن آویختهایم بگسلد؟ پاسخ خدا چیست؟ آیا خدا آزادی، شفا، بــه زندگی اُخروی موکول کرده ِ رهایــی و جبران مافات را کالً اســت؟ یا در این دنیا نیز می ِ توان انتظار عنایت و رحمت او را داشت؟ در این کتاب، دکتر اســتیو براون، روانشناس و الهیدان، که ِ از او کتاب »از زندانهای خود آزاد شوید« با ترجمۀ همین قبالً مترجم در دســترس خوانندگان قرار گرفت، به این ســؤاالت پاســخ میگوید، اما صادقانه، فروتنانــه و عالمانه. کتاب حاضر، ِ هم مرهمی است برای تسال، هم تلنگری برای دیدن واقعیتها. به هر روی، دکتر براون خواننده را به این نتیجه میرســاند که همیشه امید هست، حتی »وقتی طنابمان پاره میشود